گلبرگ دانلود | نرم افزار و بازی

آخرین طراحی ها : قالب بیان آوا موزیک (فروشی) قالب خط (100%) قالب موسسه خیریه نرجس خاتون (س) (100%) قالب بیرصدا (100%) قالب زیبای مهدی (عج) قالب راز (رایگان)
Tic برای سفـارش پروژه خود روی لیـنک روبرو کلیـک کنید. پس از پر کـردن فرم ، سفـارش خود را ارسال کنید. سفـارش طراحی پروژه »
تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
نرم افزارهای مورد نیاز

سلام بر زینب

بازدید : ۹۰۱ بار


با کلیک بر روی تصویر میتوانید اندازه واقعی تصویر را مشاهده نمایید .

السلام علی قلب زینب صبور

شهادت حضرت زینب سلام الله علیها را خدمت تمامی مسلمانان تسلیت عرض می نماییم .

مقام علمی حضرت زینب

یکی از فضایل و خصایص حضرت زینب (س) مقام علمی اوست، او زنی دانشمند، سخن ور، فصیح و بلیغ بود و نایب خاص امام حسین علیه السلام در بیان حلال و حرام الهی بود و روایت است که در اسارت هنگامی که امام سجاد علیه السلام بیمار بودند مردم در حلال و حرام به زینب (س) مراجعه می کردند و او هم پاسخ آنان را می داد. امام صادق علیه السلام برای جواز چاک دادن گریبان در مصیبت فقدان پدر و برادر و… به فعل و عمل زینب علیها السلام در جریان کربلا استناد می کند. و از این سخن امام سجاد علیه السلام که در خطاب به عقیله ی بنی هاشم می فرماید: «یا عمه انت بحمد الله عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه ». «عمه جان تو بحمد الله عالمه ای هستی بدون این که معلم داشته باشی و تو فهمیده ای هستی بی آن که کسی مطالب را به تو یاد داده باشد» . پی می بریم که زینب کبری (س) علم و دانش خود را از طریق دیدن استاد و معلم به دست نیاورده، بلکه از جانب خدای تعالی به آن حضرت اعطاء شده است. درباره ی پایان زندگی آن شیرزن کربلا اختلاف است و روشن نیست که در کجا به جوار حق رفته است در مدینه؟ دمشق؟ یا قاهره؟ ولی آنچه مسلم است این است که پس از بازگشت از شام مدت زیادی زنده نبود و در غروب روز پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری به جوار حق شتافته است.

نظرات  (۳)

۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۰۸ avatar ایرسا ،دخته گمنامه فاطمه
سلام علیکم

تو نمازخونه دانشگاه داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز، همین که چادر مشکی
از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟
بر گشتم به سمت صدا، دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.

پرسیدم: با منی؟
گفت: بله با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمی شوی با این پارچه ی دراز دور و برت؟ خسته نمی شوی از رنگ همیشه سیاهش؟

تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.

خندیدم و گفتم: چقدر دلت ﭘُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.

گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.
با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای...

گفتم؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی ِ توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.

پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟ گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.

گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛ غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید. تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر. این تکالیف مکمل هم اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد، و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض ِ بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.

همسر تو، تو را "دید"، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد. کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟

گفت: خوب... ما به هم تعهد دادیم.

گفتم: غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد. چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.

من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد، و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد. همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. 

من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. من روی تمام ِ این علاقه ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.

سکوت کرده بود.

گفتم؛ راستی... هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و صد جور جراحی ِ زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.

حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟

بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم
راست می گویی ...
پاسخ:
سلام ممنون واقعا زببا ..

نحن عباسک یا زینب.

پاسخ:
ممنون از حضورتون .
سلام علیکم
سلام آقا.سلام بر تو ای سرور و آقای اهل بهشت ، سلامی به پاکی تربت کربلا به درگاه مقدس شما،سلام بر

حسین (ع) و سلام بر ابالفضل (ع).

اصلا نمیدانم من اجازه سلام دادن به شما را دارم یا نه ؟! چون به قول یک عزیزی سلام یعنی نام خدا ، و برای دادن سلام باید لیاقت دادن آن را داشته باشی ، انشاالله که داشته باشم . آقا چه بگویم از اینکه سینه ام مالامال از عشق تو لبریز است ، چه بگویم از غم عشقت.

مولا تو را ندیده ام ولی طعم عشقت را به زیبایی تمام چشیده ام . مولا کرم و محبت و آقایی شما رو هزاران بار

دیده ام. مولا مگر در این دنیای آشفته بعد خدا ، میتوان به کسی جز اهل بیت (ع) پناه برد ، مگر میتوان بدون

عشق اهل بیت (ع) زندگی کرد. به خدا قسم از آن روزی که مرا نمک گیر سفره با عظمت خودت کرده ای

دیگر تمام وجودم سر تا پا فقط نام تو را فریاد می زند. یا حسین (ع) انشاالله برای عشق تو ، آقا لیاقت کامل را

داشته باشم ... آقا چقدر در لحظات سخت زندگی با پناه به بردن به درگاه تو و به ساحت سقای کربلا وجودم

آرام و راحت گشته ... براستی که مدیون توام یا حسین (ع) . ارباب یقین داشته باش که همیشه به یاد توام

چه محرم باشد یا نباشد ، چون مجنون حسین (ع) شب و روزش کربلا ، حسین (ع) و عباس (ع) است ولی

آقا با این حال ، محرم تو حال و هوای دگری دارد ... محرم تو سینه مرا پاره می کند ...

وقتی می شنوم که در روز عاشورا فرزند علی مرتضی (ع) و فاطمه زهرا (س) ، نوه پیامبر (ص) ، افتخار تمامی

اهل بهشت ، تشنه است و کسی حاضر به دادن آب به او نیست ، حاضر میشوم وجودم تکه تکه شده و به آب

تبدیل شود ... ای آقا گوارا ترین آب های بهشتی گوارای وجود نازنین شما باشد ... ای آقا کاش آن زمان بودم

که وقتی فریاد زدی " هل من ناصر ینصرنی" ، خاک زیر پایت می شدم ... ای آقا کاش آن زمان بودم و وجودم را

فدای اهل خیمه تو  می کردم تا به آنها آسیبی نرسد ...نه!!مگر جز خون کردن دل مهدی فاطمه چه کاری برایش کردم که کمکی باشم برایش....ببخش مرا،،ولی هر چه باشد عشق اهل بیت در سینه ام موج میزند ..... ای آقا وقتی می شنوم مردمی که صد ها و هزاران نامه

برای تو نوشتند که امام شان باشی ولی پشت و خیانت به تو کردند ، روزی صدها بار بر آنها لعنت می فرستم که

نفهمیدند که چه الماس و گوهر بهشتی را از دست دادند و آخرت خود را خراب کردند برای دنیایی دو روزه !.

و از طرف دیگر وقتی می شنوم یارانی از جنس بهشت در کاروان تو به آن شکل مردانگی کردند همیشه اشک

احساس مرا فرا می گیرد.وقتی حبیب بن مظاهر ، مسلم بن عوسجه ، زهیر بن القین البجلی ،فرزندان نازنینت علی اصغر (ع) و علی اکبر (ع) ، یگانه مولای معرفت و عشق ، حضرت عباس (ع) و بقیه

شهیدان عاشق در رکاب تو را مشاهده می کنم که عاشقانه در راه خدا و به عشق حسین (ع) جان فدا

کردند ، به یکباره دیوانه حسین (ع) می شوم. مولا هرچقدر بگویم از عشقت و مرامت کم گفته ام ...

آنقدر خوب و آقایی که کمترین کاری که میتوان در حق شما کرد فقط جان فدا کردن است ... جانم فدای تو

یا اباعبدالله ... 

ای حسین (ع) تو چه کار میکنی که فقط با یک اشاره ، حر بن یزید ریاحی دیوانه حسین (ع) شد ؟!

درود بر مختار ثقفی که دلهای خون ، شیعه را آرام بخشید و انتقام داغداران شیعه را از دشمنان گرفت.

ای خدا بر همه دشمنان اهل بیت ، لعنت فرست و دوستان و مریدان اهل بیت را همیشه یاری کن .

ای ارباب این را بدان نمک تو در وجودم همیشه بوده و خواهد بود و تا جان دارم نام حسین و ابالفضل را زمزمه خواهم کرد ...

ای ارباب به حق عظمت چهارده معصوم زیارت حرمت را نصیبمان کن
آمین
پاسخ:
ممنون از حضورتون .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">